سياه مثل مرگ
چرا از مرگ ميترسيد چرا زين خواب جان آرام نوشين روی گردانيد چرا آغوش گرم مرگ را افسانه مي دانيد بهشت جاودان آنجاست چرا از مرگ می ترسيد
نوشته شده در 21 فروردين ماه 1382

[يک حبه حرف:

مرثيه اي براي مرضيه دباغ عزيز در سالروز سفر دليرانه اش به شوروي



" اينقدر انقلابمون رو اينور و اونور صادر کردين
اينقدر اسلام مون رو به زور، به ديگران ورچپان کردين
اينقدر آزاديخواهيمون رو، دموکراسيمون رو، غرورمون رو
به بقيه ملتها غالب کردين...
که ديگه هيچي براي خودمون نموند"



پينوشت:
مرضيه دباغ را هر وقت از تلويزيون ديده ام ياد عنوان وبلاگ خودم افتاده ام " سياه مثل مرگ"


پينوشت دوم:
اولي: مبارک باشه بينيت رو جراحي پلاستيک کردي؟
دومي: نه بابا، ديروز يه سر براي بازجويي رفته بودم پيش مرتضوي



10:55 AM

          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................

من فقط برای سايه خودم مي نويسم که جلو چراغ بديوار افتاده است، بايد خودم را بهش معرفي کنم.



اگر راجع به اين صفحه نظری داريد آنرا به اين آدرس بفرستيدlinux_jvm@yahoo.com
Atom Site Feed
مرگ نوشته هاي پيشين
Current Posts

May 2006
April 2006
December 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
May 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
July 2004
April 2004
February 2004
November 2003
June 2003
May 2003
April 2003
February 2003
January 2003
December 2002
November 2002
October 2002
September 2002
August 2002
July 2002
The Moon Tonight
برخي نوشته هاي اين وبلاگ با وبلاگهاي زير مشابهت محتوايي دارد

گور پدر کپي رايت هر چي خواستيد از اين صفحه بلند کنيد ? 
Designated trademarks and brands are the property of
their respective owners.


اين وبلاگ را روزانه روي پست الکترونيک دريافت کنيد