سياه مثل مرگ
چرا از مرگ ميترسيد چرا زين خواب جان آرام نوشين روی گردانيد چرا آغوش گرم مرگ را افسانه مي دانيد بهشت جاودان آنجاست چرا از مرگ می ترسيد
نوشته شده در

[يک حبه حرف:

حرف اول:
اول يه قصه را گوش کنيد تا بعد.
آن زمانها که بچه تر بودم می رفتم توی کوچه که مثلا با بجه های محل بازی کنم. خوب آنموقع هم مثل الان توی هر کوچه ای که دو تا بچه پيدا مي شد حتما بساط فوتبال هم بر پا بود البته فوتبال بيشتر تفريح پسرونه است و بيشتر دختر بچه ها اغلب توی کوچه لي لي بازی می کنند. از شانس بد ما توی کوچه ما کمسن ترين پسر از من يه چهار سالی بزرگتر بود و ما اغلب توی بازی فوتبال می شديم توپ جمع کن اين جماعت بزرگترها، اغلب کار من اين بود که اگه توپ افتاد خونه همسايه ها برم بيارم و طبيعتا اگر شيشه منزل کسی هم در اين بين شکسته مي شد همه کاسه کوزه ها سر من بدبخت شکسته ميشد. برای همين هم من هميشه ترجيح مي دادم که با دختر ها لي لي و مادام يس و اسم و فاميل و هفت سنگ و خلاصه هر بازی دخترونه ديگه که وجود داشت بازی کنم تا توپ جمع کن پسر ها باشم.
قصه دوم:
من سال 79 از شهرستان آمدم تهران تا خير سرم درس بخوانم و بشوم مهندس، والا از شما چه پنهان طی اين دو سال ما همه کار کرديم الا مطالعه از تدريس خصوصی تا برنامه نويسی و طراحی سايت و تا چسباندن تبليغات به در و ديوار و البته نوشتن متن ادبي برای مجلات ادبی مثل کارنامه که البته هيچ يک چاپ نشد، همه متنهايي که برای کارنامه مي فرستادم را بر مي گردانند. اغلب هم علت چاپ نشدن آنها را ايراد فرم و محتوا عنوان مي کردند، روی بعضی هم نوشته بود شخصيتها خوب پرداخته نشده اند. حقيقتش را بخواهيد بنده تا الان نمي دانم فرم و محتوا يعنی چه. خلاصه کلام اينکه آنها هم مثل همان پسرهای بزرگ محل ما را توی بازی راه نداند. من هم گاه گاهی نوشته هايم را ميدادم دوست وآشنا بخوانند و آنها هم برای اينکه توی ذوق ادبي ما نخورد می گفتند بدک نيست. گهگاه هم متنهايم را مي دادم بچه ها تا توی مجله ادبي دانشکده چاپ کنند آنها هم از خدا خواسته متنهاي ثقيل ادبي ما را کنار نوشته هاي عاشقانه و اشهار آبگوشتي باقي بچه ها چاپ ميکردند.
قصه آخر:
خلاصه اين که ما هم از خير مجله های ادبي سنگين گذشتيم، گفتم يه وب لاگ راه بندازم تا توی اون فارغ از هر نوع فرم و محتوا نوشته هايم رو يه طوری جا بدم، مردم بخوانند و نظر بدهند، کمترين فايده اش اين است که خودم عقده ای نمي شم. خلاصه اينکه دو سه تا وب لاگ رو خوندم و از دو سه تای ديگه قالب های پيش ساخته Template بلند کردم و اخر دست بلاگی که مي بينيد حاصل کار ماست. اگر وقت کرديد يه نظری در موردش بدهيد ثواب دارد.




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................



گور پدر کپي رايت هر چي خواستيد از اين صفحه بلند کنيد
Designated trademarks and brands are the property of
their respective owners.


اين وبلاگ را روزانه روي پست الکترونيک دريافت کنيد