سياه مثل مرگ
چرا از مرگ ميترسيد چرا زين خواب جان آرام نوشين روی گردانيد چرا آغوش گرم مرگ را افسانه مي دانيد بهشت جاودان آنجاست چرا از مرگ می ترسيد
نوشته شده در 20 شهريور ماه 1381

[يک حبه حرف:

چت ...


- asl, plz


- والا من ديگه خسته شدم از دوست دختر بازي و اينا، والا دنبال يه دختر خوب و تپل مپل و مهربون ميگردم که باهاش ازدواج کنم و خيالم راحت بشه


- bye




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................



گور پدر کپي رايت هر چي خواستيد از اين صفحه بلند کنيد
Designated trademarks and brands are the property of
their respective owners.


اين وبلاگ را روزانه روي پست الکترونيک دريافت کنيد