سياه مثل مرگ
چرا از مرگ ميترسيد چرا زين خواب جان آرام نوشين روی گردانيد چرا آغوش گرم مرگ را افسانه مي دانيد بهشت جاودان آنجاست چرا از مرگ می ترسيد
نوشته شده در 1 مرداد ماه 1383

[يک حبه حرف:

من تا حالا توي اين نوشته هاي ادبي از کامو و صادق هدايت و اينا از بدنتري درد دنيا زياد خونده بودم، بعضيا ميگن بدترين درد دنيا عشقه بعضي ميگن دنيا پرستيه بعضي ميگن شهوته منم تا ده دقيقه پيش دقيقا نميدونستم بدترين درد دنيا چيه، ولي وقتي اونو چشيدم فهميدم که بدترين درد دنيا چيه.
"بدترين درد دنيا اينه که تازه از حموم اومده باشي و لخت و عور روي برس خودت بشيني"




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................



گور پدر کپي رايت هر چي خواستيد از اين صفحه بلند کنيد
Designated trademarks and brands are the property of
their respective owners.


اين وبلاگ را روزانه روي پست الکترونيک دريافت کنيد