سياه مثل مرگ
چرا از مرگ ميترسيد چرا زين خواب جان آرام نوشين روی گردانيد چرا آغوش گرم مرگ را افسانه مي دانيد بهشت جاودان آنجاست چرا از مرگ می ترسيد
نوشته شده در 30 مهر ماه 1383

[يک حبه حرف:

اينجا دبي شهر فاحشه ها و مردان ناباك (كيبورد اينجا p فارسي نداره).




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................


نوشته شده در 23 مهر ماه 1383

[يک حبه حرف:

ازم پرسید راستشو بگو بعد از من چند تا دوست دختر داشتی؟
گفتم: بذار فکر کنم! 17 تا.
نمی دونست من درسمو بلدم




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................


نوشته شده در

[يک حبه حرف:

يادم باشه وقتي برگشتم داستان عروسي پسر عموم رو به صورت ناتوراليستي غليظ بنويسم (اينو برا خودم نوشتم چون بايد حتما بنويسم وگرنه ميترکم)




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................


نوشته شده در

[يک حبه حرف:

سلام
خوب منم دارم ميرم که به کشور دوست و همسايه امارات متحده يه سلامي عرز کنم
از قول همتون هم شیخ راشد رو يه نشگون سیر میگیرم
برنامه فعلا امتحانه، ولي ممکنه برنامه هاي شهواني ديگه اي هم اضافه بشه
واقعا احساس ميکنم که دارم به وطن خودم (شیطان بزرگ)نزديکتر ميشم
فعلا (سيا). تپل




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................



گور پدر کپي رايت هر چي خواستيد از اين صفحه بلند کنيد
Designated trademarks and brands are the property of
their respective owners.


اين وبلاگ را روزانه روي پست الکترونيک دريافت کنيد