سياه مثل مرگ
چرا از مرگ ميترسيد چرا زين خواب جان آرام نوشين روی گردانيد چرا آغوش گرم مرگ را افسانه مي دانيد بهشت جاودان آنجاست چرا از مرگ می ترسيد
نوشته شده در 1 آذر ماه 1383

[يک حبه حرف:

از انتگرال خسته شده ام
دلم براي لانتانيدها و آکتينيدها تنگ شده
براي متان و تک تک اوربيتالهاي فعال اتمهاش،
براي اسيد کلريدريک

عجيبه که من نانجيب،
دلم براي گازهاي نجيب لک زده باشد.




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................



گور پدر کپي رايت هر چي خواستيد از اين صفحه بلند کنيد
Designated trademarks and brands are the property of
their respective owners.


اين وبلاگ را روزانه روي پست الکترونيک دريافت کنيد