سياه مثل مرگ
چرا از مرگ ميترسيد چرا زين خواب جان آرام نوشين روی گردانيد چرا آغوش گرم مرگ را افسانه مي دانيد بهشت جاودان آنجاست چرا از مرگ می ترسيد
نوشته شده در 14 آذر ماه 1383

[يک حبه حرف:

اگه ديدي يکي زير پنجره ات داره آکاردئون ميزنه
بدون کسي هست که هنوز دوستت داره
و هنوز پول داره که بده به اون مرد بينوا
و بهش بگه
زير اون پنجره هم يه خورده آکاردئون بزن




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................



گور پدر کپي رايت هر چي خواستيد از اين صفحه بلند کنيد
Designated trademarks and brands are the property of
their respective owners.


اين وبلاگ را روزانه روي پست الکترونيک دريافت کنيد