سياه مثل مرگ
چرا از مرگ ميترسيد چرا زين خواب جان آرام نوشين روی گردانيد چرا آغوش گرم مرگ را افسانه مي دانيد بهشت جاودان آنجاست چرا از مرگ می ترسيد
نوشته شده در 7 دی ماه 1383

[يک حبه حرف:

تقدير و تشکر


بدين وسيله از جناب آقاي فاني کوچه باغي، داغ مرد مينيمال (د.ميم.ميم) ، به جهت ارسال يک عدد دعوت نامه اورکات براي نويسندگان اين وبلاگ و نجات جان آنها، رسما و علنا تشکر به عمل مي آيد. حضور تمامي خوانندگان عزيز اين وبلاگ در مراسمي که جهت تقدير از ايشان برپا شده است موجب امتنان ماست

پينوشت
اخه رفتم تو اورکات؛ ديدم دختري که ميخواستم تمام عمر از آن من باشد. عضو کاميونيتي "شوتوکان کاراته" بود.




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................



گور پدر کپي رايت هر چي خواستيد از اين صفحه بلند کنيد
Designated trademarks and brands are the property of
their respective owners.


اين وبلاگ را روزانه روي پست الکترونيک دريافت کنيد