سياه مثل مرگ
چرا از مرگ ميترسيد چرا زين خواب جان آرام نوشين روی گردانيد چرا آغوش گرم مرگ را افسانه مي دانيد بهشت جاودان آنجاست چرا از مرگ می ترسيد
نوشته شده در 9 اسفند ماه 1383

[يک حبه حرف:

پايان اميد.................پايان ترس (Volume II)


"ني ني کوچولو گرسنشه، دل کوچولوش ،مي مي، ميخواد"

پسر خاله بنده در بلاد خارجه زندگي ميکنه و يه پسر کوچولوي بامزه داره، چند روز پيش مي خواستم براي پسر کوچولوش يه هديه بخرم و پست کنم، براي همين رفتم شهر کتاب توي خيابان زرتشت تا يه چيزي براش بگيرم (اگه بچه کوچيک دارين اونجا خيلي چيزهاي خوبي داره براي بچه ها، حتما يه سري بهش بزنين) اون جمله بالايي عنوان يکي از کتابهايي بود که در غرفه کتابهاي مربوط به کودکان زير سه سال!!! قرار داشت.



پينوشت:
آره، اگه اين جمله عنوان يک کتاب باشه، ميشه "واي نازي چه بامزه!"
ولي اگه تو به شوخي يا جدي همچين حرفي بزني، احتمالا با لگد و لنگه کفش ازتو استقبال ميشه

اگه توي خونه به پدرت بگي "خيلي ميخوامت" ميشي "فرزند خلف"
ولي اگه به بهترين دوستت پشت تلفن اينو بگي و بشنوند
ميشي "تو خجالت نميکشي با دوستهات عين همجنسبازا حرف ميزني؟"

اگه وقتي ميري خونه، خواهرتو بغل کني و بچلوني، ميشي "داداش مهربون" و "واي بميرم، بچه ام دلش براي خواهرش تنگ شده"
ولي اگه بخواي با دختري که خيلي دوستش داري اينکارو بکني، ميشي "مرتيکه هرزه" و "مگه خودت خواهر، مادر نداري؟"



پينوشت دوم:
اولي: شنيدم در انحرافات جنسي غوطه ميخوري
دومي: چوبکاري نفرماييد ديگه



پينوشت سوم:
قبل از اينکه طرفتو فوحش کش کني اول مطمئن شو که اونو شناختي بعد بزن تو گوشش


پينوشت چهارم:
اين داستان ادامه دارد




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................



گور پدر کپي رايت هر چي خواستيد از اين صفحه بلند کنيد
Designated trademarks and brands are the property of
their respective owners.


اين وبلاگ را روزانه روي پست الکترونيک دريافت کنيد