حالا که ننم نيست تو بغل ماهيا ميخوابم*...خيلي ها اين چند روزه بر له يا عليه فمينيسم چيزي نوشته اند، من فقط دلم ميخواست اين چند خط را بنويسم، هر چند جلو خيلي از نوشته هايي که خوانده ام نوشته من رسما لنگ مياندازد
دوستاني که در نوشته قبلي اعلام حمايت کرده اند مبادا يکهو از اهالي کوفه در بيايند!!!
پينوشت:[اين نوشته هايي که از اينجا به بعد خواهيد خواند نه نقد حرکت فمينيستي است نه منع آن، فقط آن چيزهايي است که من دوست دارم امشب بنويسم و کسي بخواند، ادعا و سوادي هم ندارم که بخواهم به کسي ايرادي بگيرم، در يکي از وبلاگها خوانده بودم که پرسيده بود چرا فمينيسم همه گير نميشود، شايد اين نوشته جوابي شخصي باشد به آن پرسش و اينکه "چرا من فمينيست نيستم..."]
اول اينکه:اول اينکه من هم مثل خيلي از مردها (و البته زنان) ايراني اميدوارم اين حرکتها، اين فريادها واين داد و بيدادها و اين فوحشها به يک جايي برسد و باعث احقاق حقي براي زنان مملکتم بشود، دوست دارم همه پيشرفت کنيم، زن و مرد و بچه و گربه
دوم اينکه:مشکلي که به نظر من ميرسه اينه که اين جنبش فمينيستي اصلا معلوم نيست صاحبش کيست؟ شوراي تصميم گيري اش کجاست؟ سياستش از کجا مي آيد؟ و تئوريسينش کدامست؟
خلاصه ميخواهم بگويم با [بييب بييب] نميشود يک جنبش را به جايي رساند، شديداً هم اعتقاد دارم که چنين حرکتهايي به شدت پتانسيل مورد سوء استفاده قرار گرفتن را دارند،
- ببينم قبل از انقلاب هم از اين فعاليتهاي فمينيستي بود؟
- راستش دقيقا يادم نيست، ولي يک سازماني بود که ما هم از آنجا که در هر حرکت سياسي داخل ميشديم رفتيم و عضو شديم، بعدها فهميديم متعلق است به اشرف
بازم اينکه:راستش چون ماه پيش قرار شد من و اميد و حميد يک پروژه اي را براي يکي از شرکتهاي متعلق به سازمان گسترش انجام دهيم، عنوان پروژه هم مثل همه پروژه هاي ديگر احمقانه بود "فرهنگ سازي براي ترويج خريد فلان چيز در ميان عموم مردم" (يا يک چنين چيزي دقيقاً يادم نيست چي بود اسمش) يک آقاي دکتر و يک خانم مهندس هم در تيم ما بودند، قرار شد که روي بچه ها کار کنيم و روي زنان، اما آن خانم همکار ما به شدت مخالف بود ميگفت همين که زنان را داريد جدا ميکنيد و ميگوئيد "فلان چيز براي خانمها" همين خودش بار فرهنگي منفي دارد، ميگفت توهين آميز است که در اينجا مرد و زن را از هم جدا ميکنيد و به زور ميخواهيد چيزي را مخصوص خانمها جلوه دهيد.
اما آن برادر دکترا دارمان کوتاه نمي آمد و از او اصرار و از اين خانم انکار، که ما بايد براي زنان فرهنگ سازي کنيم
سرتان را درد نيارم آخرش اين شد که آن خانم مهندس روي قسمت "بچه ها" کارکرد، آن دوست پي اچ دي دارمان روي قسمت "سياست کلي!!!" و من و اميد و حميد (با آن انحرافات اخلاقي سخيف) روي قسمت مربوط به زنان!!!!
ميخواهم بگويم که خيلي از اين حرکتهاي فمينيستي نه حرکتي اصيل در راستاي احقاق حقوق زنان بلکه اعانه اي است فاخرانه و سمبليک از سوي مردان براي زنها، مرداني که فکر ميکرده اند به خاطر ظلمي که به زنان در جاهايي ديگر کرده اند حالا بايد دين خود را اينگونه ادا کنند
(نميدانم چندمي ولي) باز اينکه:خيلي مسخره است که دختر بچه هاي فمينيست خود را روشنفکر و اهل تفکر بدانند و هر آنکه با آنان نيست را "گوساله و الاغ و مردک هرزه" تصور کنند، در هر صورت هر کسي که در اين وبلاگستان حضور دارد و چيزي مينويسد، به نظر من احتمالا اهل مطالعه است و به نوعي منورالفکر و گرنه ميرفت همان وبلاگهاي پورنو را سر ميزد و براي آنها کامنت مينوشت
يه چيز مهم هم اين که:اگر مردها هم بکارت داشتند
آنوقت معلوم ميشد که چه ظلمي به اين بندگان خدا که نرفته
و آنموقع همه تريبونهاي فمينيستي از شرم برچيده ميشدند
يه چيز ديگه اينکه:من نميدانم چرا زنان فمينينيست علاقه عجيبي دارند به بي معنا نشان دادن علاقه دو جنس مخالف به هم، مگر بد است که زني براي مردي جذاب باشد و مردي براي يک زن، اصلا به نظرم لفظ "زن" تنها زماني معنا پيدا ميکند که واژه اي به نام مرد هم وجود داشته باشد، و زن در برابر مرد است که زنانگي دارد و مردانگي وقتي آشکار ميشود که زني هم باشد،
بدون زن، مرد همان پسر بچه فين فينو است و زن همان دختر بچه ننر
(آقا راستي من نفهميدم اين زنان چرا دارند رژيم گروهي ميگيرند که از تپل مپل بودن بيافتند، بابا اينا دارن لگد به بخت خودشون ميزنن با اين کارها و خودشون نميدونن يکي جلوشونوبگيره)
بعد آنکه:زني را مي شناسم که هميشه حامي حقوق زنان بوده است ومن هيچوقت آن مانتو و مقنعه اش را که هر روز ديده ام فراموش نميکنم، و هيچوقت نميبخشم خودم را براي آنکه تا آن روزي که با او زندگي ميکرده ام همواره به او غر زده ام که چرا نهار فردايمان بايد با شام امشب يکي باشد. هيچ وقت هم حق الوکاله هاي هزار تومني اي را فراموش نميکنم که از زنان ندار و بي بضاعت ميگرفت (و هميشه وقتي ميگفتم: "خوب همين رو هم نگير" ميگفت: "آنطوري احساس ميکنند که نميخواهم کاري برايشان انجام دهم") و همينطور پرونده هايي که شبها مي آورد خانه تا بخواند، پرونده زنان کارگر، دختران جوان مطلقه، و البته زنان روسپي!
هر چند اين زن نه وبلاگ پر خواننده اي دارد و نه حتي تپل مپل است، اما من بي اندازه دوستش دارم، چون،
مادرم است
و باز اينکه:من نميدانم چرا اين دختر بچه ها اينقدر با خاله بازي و تخمه و اينها مخالفند چرا فکر ميکنند کسي که دنبال ازدواج کردن است احمق و سطحي و خياباني است و خودشان خداوندگار منطق و روشني!!! (گلاب به روتون من هر چي از بچگي ام يادم ميايد تماما خاله بازي است و البته کندن آن باغچه مادر بزرگ براي پيدا کردن گنج) اينروزها هم که همش خواب پر و پاچه ميبينم، خدا مرا ببخشد که اينقدر سطحي ام
و:و اينکه دليل نميشود که چون تعريف اصيل فمينيسم فلان چيز است حالا اين حرکت که ظاهرا بر اساس آن تعريف بنيان گذاشته شده هم اصالت داشته باشد.
دليل آنکه، همه ميدانند که مملکت ما چه قانون اساسي نازبلايي دارد (تحصيل مجاني، کار، ازدواج، نون و برق مفتي، تحويل پول نفت دم در خونه...) ولي خوب همه هم ميدانيم که زندگي ما الان چقدر با آن معيارها فاصله دارد.
آخ داشت يادم ميرفت:من نميدانم چرا اين فمينيستها اينقدر بد دهن هستند و اين وبلاگهاي فمينيستي چرا سرشار از حرفهاي رکيک و زير خشتکي است (يک فوحشي که اين دوستان ظاهراً خيلي دوست دارند واژه زيباي "ديوث" است والا من تا 21 سالگي اصلا معني دقيق اين واژه خوش آهنگ را نميدانستم اما الان حتي دختر بچه هاي 13، 14ساله هم اينو به مردها ميگن تو وبلاگهاشون)، بابا خيلي زشته به خدا يه زن يا يه مرد همچين حرفهايي به کسي بزنه
و آخر اينکه:آن قضيه کارتن خوابها چه شد؟ و آن پيرمرد کز کرده را که من هر روز صبح موقع نان خريدن ميديدم؟
اسکانش داديد يا مرد؟---* از "سنگ صبور"، صادق چوبک
[ازآنجا که اين نوشته ها اول به صورت نوشته هاي چرک نويس کنار سررسيد بنده بود و قرار نبود اينجا بيايد و اين
همخانه تپل ما مسئوليت چاپش را برعهده گرفته، من از همه دختر خانمهاي فمينيست خواهشمندم کلمات قصار اعم از آب کشيده و نکشيده تان در پاسخ به اين نوشته را مستقيما براي خود ايشان بفرستيد چون من اصلا حال دعوا و مرافعه ندارم، بخصوص با دختر بچه هاي بد دهن]
3:25 PM
ارسا٠برا٠دÙستاÙ