سياه مثل مرگ
چرا از مرگ ميترسيد چرا زين خواب جان آرام نوشين روی گردانيد چرا آغوش گرم مرگ را افسانه مي دانيد بهشت جاودان آنجاست چرا از مرگ می ترسيد
نوشته شده در 24 اسفند ماه 1383

[يک حبه حرف:

Categorization……Page 2

هر کسي که گفته که به تعداد آدمهاي روي زمين راه هست براي رسيدن به خارج!!! غلط کرده، براي رسيدن به خارج و ادامه تحصيل در بلاد فرنگ دوتا راه بيشتر نيست:

يا اينکه: سه ماه براي تافل و GRE خر بزني و هر شب عين بچه کنکوريا بشيني تست زبان و رياضي اول دبيرستان حل کني، بعد با کلي منت از يه بابايي کارت اعتباري قرض کني و ثبت نام کني براي امنحانش و کلي پول بليط و هتل بره توي پاچه مبارکت، بعد بري توي يه کشوري که حتي انگليسي حرف زدنشون رو هم نميفهمي امتحان بدي تازه ده روز قبلش هم توي اداره نظام وظيفه و گذرنامه تا سرباز دم در رو بهش پيشنهاد رشوه داده باشي که نکنه پاسپورتت بعد از پروازت بياد برات!، بعد بياي بري پيش هزار تا آدم خرتر از خودت بهشون رو بندازي که فلاني بيا براي من توصيه نامه بنويس تا من برم فرنگ و اونم بگه که اگه توصيه نامه ميخواي اين يه کوه کار رو هم انجام بده عمو تا شايد بهت بدم (البته اگر زنده موندي)، بعد بري نمرات درخشانت (که شامل يه عالمه ده و دوازده و البته يک عدد بيست از درس معارف اسلامي هست) رو براي هزار تا دانشگاه تپل خارجي بفرستي به اين اميد که از يکيشون برات پذيرش بياد، هر شب حرفهاي جورج بوش و اون زنک، رايس، رو گوش بدي تا ببيني باز ديگه دارن درباره ايران چي ميگن، تازه اگه پذيرش هم برات اومد نميدوني که به تو تروريست ايراني اصلا ويزا ميدن يا نه!!!

البته يه راه ديگه هم داري: صبر کني تا يه پسر ايراني که تازه دو روزه پاسپورت فرنگي گرفته بياد خواستگاريت و تو بگي با اجازه بزرگترها بعله!!!











پينوشت:
ميگن دومي آسونتره، ولي خوب من نميتونستم از اين روش استفاده کنم

پينوشت دوم:
"الو پسر خاله، سلام چطوري، من هفته ديگه دارم ميام تهران تا ببينم اين کنسول هاي تنبل سفارت کانادا آخر برام ويزام رو آماده کردن يا نه، شايد يه سري هم به تو و آرمان بزنم، رضا هم هي ميگه اگه بياي اينجا بايد بري دکترا بگيري منم اصلا ديگه حوصله دکترا رو ندارم ولي رضا گفته بايد بري حتما دانشگاه UofT ادامه بدي ولي من UBC رو ترجيح ميدم"
آخرش هم براي اينکه ماتحتت رو بيشتر بسوزونه ميگه:
"راستي تو کارهات چطور پيش ميره، شنيدم آمريکاييها اصلا ديگه به ايرانيا ويزا نميدن، ايران هم بد نيست براي زندگي ها، بالاخره ما ايروني هستيم!!!"

توضيح:
من تازه چند ماهيه که از مقام شامخ "اوي" به "پسر خاله" ارتقاء درجه پيدا کرده ام، که اون هم بعد از ازدواج دختر خاله ام با رضا بوده




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................



گور پدر کپي رايت هر چي خواستيد از اين صفحه بلند کنيد
Designated trademarks and brands are the property of
their respective owners.


اين وبلاگ را روزانه روي پست الکترونيک دريافت کنيد