سياه مثل مرگ
چرا از مرگ ميترسيد چرا زين خواب جان آرام نوشين روی گردانيد چرا آغوش گرم مرگ را افسانه مي دانيد بهشت جاودان آنجاست چرا از مرگ می ترسيد
نوشته شده در 18 فروردين ماه 1384

[يک حبه حرف:

اعتراف...

ميدوني، نميدونم شنيدي يا نه
من که تازه شنيدم،

ميگن ميانگين کار مفيد توي ايران را حساب کردن
انگار حتي به بيست دقيقه هم نميرسه،

ميخوام يه چيزي رو برات اعتراف کنم و فقط برای تو
چون آبرومو دوست دارم
ميدوني روم نميشه بگم،
ولي خوب ظاهرا خيليش تقصير منه.




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................



گور پدر کپي رايت هر چي خواستيد از اين صفحه بلند کنيد
Designated trademarks and brands are the property of
their respective owners.


اين وبلاگ را روزانه روي پست الکترونيک دريافت کنيد