سياه مثل مرگ
چرا از مرگ ميترسيد چرا زين خواب جان آرام نوشين روی گردانيد چرا آغوش گرم مرگ را افسانه مي دانيد بهشت جاودان آنجاست چرا از مرگ می ترسيد
نوشته شده در 14 فروردين ماه 1384

[يک حبه حرف:

يه جمله جالب خوندم، خيلي خوشم اومد ازش، در حقيقت حبه حرف يکي ديگه است، حبه حرف مدير رولانه (Revlon)


گفته:


"ما در کارخانه هايمان لوازم آرايش توليد ميکنيم،
...
ولي در فروشگاه هايمان اميد ميفروشيم"




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................



گور پدر کپي رايت هر چي خواستيد از اين صفحه بلند کنيد
Designated trademarks and brands are the property of
their respective owners.


اين وبلاگ را روزانه روي پست الکترونيک دريافت کنيد