سياه مثل مرگ
چرا از مرگ ميترسيد چرا زين خواب جان آرام نوشين روی گردانيد چرا آغوش گرم مرگ را افسانه مي دانيد بهشت جاودان آنجاست چرا از مرگ می ترسيد
نوشته شده در 4 مرداد ماه 1384

[يک حبه حرف:

چيزي نيست!!!

هفته پيش دکتر گفت: چيزي نيست يه استرس ساده است، توي سن تو تپش قلب اونقدرها مسئله اي نيست
گفت يه سري قرص برات مينويسم، صبح نصف، شب يک چهارم
گفت فقط يه خورده خواب آلودت ميکنه


ديروز دوباره رفتم پيشش، براش توضيح دادم که چه ام شده اخيرن
ميگه: چيزي نيست ايندفعه يه افسردگيه کوچيکه
ميگم آخه من که چيزيم نبود!


ميگه: طوري نيست، اين سايد افکت اون قرص قبلياست
گاهي افسردگي ميده


يه سري قرص جديد برام نوشته
خدا ميدونه اينا سايد افکتش چيه و بعدن دکتر براي چه مرضي بايد بهم بگه که چيزيم نيست، و دوباره يه قرص الکي ديگه بده



پينوشت:
البته الان خيلي سرحالم و فکر کنم دکترش اشتباه کرده سر تشخيص بيماري من




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................



گور پدر کپي رايت هر چي خواستيد از اين صفحه بلند کنيد
Designated trademarks and brands are the property of
their respective owners.


اين وبلاگ را روزانه روي پست الکترونيک دريافت کنيد