سياه مثل مرگ
چرا از مرگ ميترسيد چرا زين خواب جان آرام نوشين روی گردانيد چرا آغوش گرم مرگ را افسانه مي دانيد بهشت جاودان آنجاست چرا از مرگ می ترسيد
نوشته شده در

[يک حبه حرف:

فرقی نداره...
نمیدونم گفته بودم یا نه، اینکه روابطمون با کلی بهتر شده توی اتاق کم کم روزی چند کلمه ای با هم حرف میزنیم.
خدا من رو ببخشه اخیرا فهمیدم کلی خیلی هم گاو نیست!




پینوشت:

من: کلی فکر میکنی تو بتونی سفارش من رو بکنی، من برم کلورادو برای لاکهید کار کنم؟

کلی: لاکهید نمیتونی بری باید آمریکایی باشی، اونجا نظامیه
ولی میتونی بری ارتش استخدام بشی
و بعد میفرستنت دو سال عراق
و بعد اگه برگردی سیتیزن آمریکا میشی.

من:
جدی! یعنی برای ارتش لازم نیست که آمریکایی باشی؟

کلی: وقتی قراره که کشته بشی دیگه فرقی نداره که کجایی باشی!!!!




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................



گور پدر کپي رايت هر چي خواستيد از اين صفحه بلند کنيد
Designated trademarks and brands are the property of
their respective owners.


اين وبلاگ را روزانه روي پست الکترونيک دريافت کنيد