شعر... امشب را بگذار با AutoCAD به بستر بروم ای محبوب من
تا شاید فردا با هم باشیم...
پینوشت:من فلسفه اینایی که توی دانشگاههای حسابی دکترا میخونند و توی هر وبلاگی که میری یه نظری هم نوشتند و حتی وقت دارند برن باسن دوست دخترشون رو گاز بگیرند یا باسنشون رو بدن دوست پسرشون گاز بگیره و حتی بعدش هم بازم وقت دارند رو هیچ وقت نفهمیدم
من که سر این مدرک پیزوری دارم گلاب به روتون رسما جر میخورم
این جمعه که بیاد ترممون تموم میشه و من تصمیم دارم برم یک عدد وب کم کپل بگیرم که با کپل ترین خانواده عالم یک چت سکسی بکنم
خدا به خبر بگذرونه این هفته رو و کاش احمدی نژاد یه کم خفه بشه که ما حواسمون به درسمون باشه
پینوشت دوم:شعر از شاملو بود از کتاب "در شب امتحان ریزانه" Micro Systems
10:51 PM
ارسا٠برا٠دÙستاÙ