سياه مثل مرگ
چرا از مرگ ميترسيد چرا زين خواب جان آرام نوشين روی گردانيد چرا آغوش گرم مرگ را افسانه مي دانيد بهشت جاودان آنجاست چرا از مرگ می ترسيد
نوشته شده در

[يک حبه حرف:

شعر...

امشب را بگذار با AutoCAD به بستر بروم ای محبوب من
تا شاید فردا با هم باشیم...




پینوشت:
من فلسفه اینایی که توی دانشگاههای حسابی دکترا میخونند و توی هر وبلاگی که میری یه نظری هم نوشتند و حتی وقت دارند برن باسن دوست دخترشون رو گاز بگیرند یا باسنشون رو بدن دوست پسرشون گاز بگیره و حتی بعدش هم بازم وقت دارند رو هیچ وقت نفهمیدم
من که سر این مدرک پیزوری دارم گلاب به روتون رسما جر میخورم
این جمعه که بیاد ترممون تموم میشه و من تصمیم دارم برم یک عدد وب کم کپل بگیرم که با کپل ترین خانواده عالم یک چت سکسی بکنم
خدا به خبر بگذرونه این هفته رو و کاش احمدی نژاد یه کم خفه بشه که ما حواسمون به درسمون باشه


پینوشت دوم:
شعر از شاملو بود از کتاب "در شب امتحان ریزانه" Micro Systems




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................



گور پدر کپي رايت هر چي خواستيد از اين صفحه بلند کنيد
Designated trademarks and brands are the property of
their respective owners.


اين وبلاگ را روزانه روي پست الکترونيک دريافت کنيد