BlogThis!
سياه مثل مرگ
چرا از مرگ ميترسيد چرا زين خواب جان آرام نوشين روی گردانيد چرا آغوش گرم مرگ را افسانه مي دانيد بهشت جاودان آنجاست چرا از مرگ می ترسيد
نوشته شده در
[
يک حبه حرف:
چرا...
تو، در پی غزلی عاشقانه بودی
و من،
به دنبال ماچی آبدار
تلاشی بیهوده بود
هیچ کدام به چیزی نمیرسیدیم
6:50 PM
ارسا٠برا٠دÙستاÙ
.......................................................................................................
من فقط برای سايه خودم مي نويسم که جلو چراغ بديوار افتاده است، بايد خودم را بهش معرفي کنم.
اگر راجع به اين صفحه نظری داريد آنرا به اين آدرس بفرستيد
linux_jvm@yahoo.com
The Moon Tonight
برخي نوشته هاي اين وبلاگ با وبلاگهاي زير مشابهت محتوايي دارد
گور پدر کپي رايت هر چي خواستيد از اين صفحه بلند کنيد
?
Designated trademarks and brands are the property of
their respective owners.
اÙÙ ÙبÙاگ را رÙزاÙ٠رÙ٠پست اÙکترÙÙÙÚ© درÙاÙت Ú©ÙÙد