اين ماجراهاي دختره و پسره توي وبلاگ ما ظاهرا طرفداراش خيلي زياد شده حتي خواننده خارجي هم داشته (منظورم افراديه که نميشناسن منو) من تصميم گرفته بودم که توي اين وبلاگ يک کمي سنگين تر کار کنم و ديگه فقط نوشته هاي سنگين بنويسم اما ظاهراً بد نيست هفت درصد از مطالب وبلاگ را به مباحث همه پسند و سبکتر اختصاص بدم (نه بقيه نوشته هاي وبلاگ همش خيلي سنگينه) (اين هفت درصد رو هم از روي شبکه زد.دي.اف کپ زدم).
هرچند بايد بگم که اين ماجراها جريان من با 17 تا دوست دخترم نيست بلکه جريان يکي از دوستاي صميميمه که الان يه پدر خوب براي دختر کوچولوش شده. اينو نوشتم چون ظاهرا خواننده هاي اين وبلاگ رو به فزونيه و از طرفي هم مينولتا داره کامپيوتر ياد ميگيره ميترسم يه روز هم پاش به اينجا باز بشه بنابراين من بايد آبروداري کنم (همين پيش پاي شما با Paint يه خرس بامزه کشيده بود که دمش کلي کپل بود) الان بيشتر با کامپيوتر نقاشي ميکنه و گاهي هم من براش کارتون ميزارم ببينه ولي مطمئنم يه روز کلي ياد ميگره، قربونش برم.
بگذريم
اين داستان دقيقا يک جايي رخ داده بدک نيست بخونيدش و براي نقش اولش هم يه آمرزشي بطلبيد ثواب داره (منظورم نقش اول مرده):
دختر: تو از چه جور دختري خوشت مياد
پسر: راستشو ميخواي
- خوب معلومه
- والا دوست دارم مهربون باشه اين خيلي برام مهمه
- خوب
- نيخوام بي سواد باشه دوست دارم از خودش حرفي داشته باشه، فکر کنه و نظر بده
دوست دارم کمکم کنه ميدوني دوست دارم حتي گاهي بهم ايراد بگيره ولي وقتي ايراد ميگيره يه راه حلم بده.
نق نقو نباشه خيلي بدم مياد
واي!!! ولي لوس باشه خيلي، اونقدر که نتونم نازشو بخرم
-(با تعجب) جدي؟
- آره شوخي نميکنم کلي لوس باشه عين تو
- عين من
- آره خيلي خوشم مياد
- ديگه
- نميخوام ملکه زيبايي باشه اصلا خوشم نمياد مثل مانکنها و اينا باشه.
ولي دوست دارم خوشگل باشه يه جور که مثل هيچکي نباشه بتونم بگم فقط اون اين شکليه
مثل تو
- (با عصبانيت و تعجب) مثل من؟ پس يعني من مثل مانکنها نيستم
- (با بي تفاوتي ) خوب نه، معلومه که نيستي، قرار نيستم باشي، وقتي تونستي با هر کس و ناکسي بخوابي اونوقت شکل اونا ميشي
- (با اکراه) خوب ديگه
- ولي ميدوني خيلي قيافه تورو دوست دارم ميدوني واقعا دوسش دارم. يه جورايي خوشگله، خداييش گاهي حتي دلم ميخواد بگيرم بچلونمت
- (با خنده) خوب
- (با خجالت) من يه چيز بي تربيتي بگم منو ميبخشي؟
- بگو
- بهت تا حالا گفته بودم لبات خيلي قشنگه
- نه
-آره لباتو خيلي من دوست دارم ميدوني بيروح نيست احساس داره
- (يه چيزي بين اکراه و خنده ) ااااا؟؟؟
دختره با خنده و خجالت و همه اينا با هم
- راستشو بخواي اين حرفتو قبلا هم بهم زدن
- (با عصبانيت) کي؟
- معلم زبانمون
-( با عصبانيت بيشتر) مرده يا زنه؟
- (با دستپاچگي) زنه
- آهان خوب خيالم راحت شد، ايرادي نداره. کجا بوديم، آهان لب.
پسره که حالا ديگه کاملا زل زده به دختره
- آره لباتو خيلي دوست دارم با چشات اونام توشون روح هست. ميدوني
انگار دختره بخشيده اونو
- آره بعد از اينا هم از دستات خوشم مياد البته بيشتر بازوهات ميدوني من از اينکه يه خورده تپلي اند خوشم مياد
- (دختره با تعجب بازوشو لمس ميکنه)
- البته بگم موهاتم ديونم ميکنه،
دوباره پسره با التماس
- ببين نميشه دفعه بعدي که رفتي آرايشگاه موهاتو برامن نگه داري
- (با کمال لوسي) روش فکر ميکنم
پسره که داره اطراف و اکناف دختره رو برانداز ميکنه نکنه چيزي جاافتاده باشه
- آره لبا و چشما و موها خيلي، بعد بزار ببينم بازو ها رو که گفتم و ... آهان گونه ها، بعد ببين دختر جون من از باسنت هم کلي خوشم مياد
- بي تربيت
- تارف که نداريم، بگم بدم مياد؟
- چميدونم
- تازه کلي ام ازش خوشم مياد، شانس آوردي روم نشد بگم که کلي هم از سينه هات خوشم مياد
- نه بابا بياد روتم بشه
- ببين بالا بري پايين بياي من ازت خوشم مياد چه از لوس شدنات چه اخلاقت (با خنده) که خيلي مزخرفه، چه حتي دست و پا و چشم و ابروت تا برسيم به سينه و باسن و باقي قضايا اينو ميفهمي يا نه
....
- خوب بگذريم از اينها گذشته دوست داري زنت چه جوري باشه؟
- پولدار باشه.
7:10 PM
ارسا٠برا٠دÙستاÙ