سياه مثل مرگ
چرا از مرگ ميترسيد چرا زين خواب جان آرام نوشين روی گردانيد چرا آغوش گرم مرگ را افسانه مي دانيد بهشت جاودان آنجاست چرا از مرگ می ترسيد
نوشته شده در 10 آذر ماه 1383

[يک حبه حرف:

دارم ميرم مسافرت
براي همين تا سه چهار روز خبري از نوشته هاي بي خواننده من نخواهد بود

دارم ميرم يه جاي خوب
جايي که ميتوني براي شنيع ترين حرکات شهوانيت هم دليل موجهي داشته باشي

دارم ميرم خونه




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................


نوشته شده در 9 آذر ماه 1383

[يک حبه حرف:

دخترک کوري که شاعر شده بود
از زرين گيسوان معشوقه اش مي سرود




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................


نوشته شده در 8 آذر ماه 1383

[يک حبه حرف:

قبلنا هميشه از خودم مي پرسيدم که آيا من ميتونم دنيا رو اصلاح کنم
اما اينروزا همش از خودم ميپرسم آيا دنيا ميتونه منو اصلاح کنه




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................


نوشته شده در 7 آذر ماه 1383

[يک حبه حرف:

ديروز شک کرده بودم،
داشتم فکر ميکردم که بهشت زير پاي مادران بود يا روي شانه شون؟




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................


نوشته شده در 6 آذر ماه 1383

[يک حبه حرف:

هفته بسيج مبارک

دلم براي بسيجي ها مي سوزد
عمق اصالتشان
به اندازه عمر انقلاب ماست




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................


نوشته شده در 5 آذر ماه 1383

[يک حبه حرف:

داشتيم با يه بچه ها حرف ميزديم در مورد روابط انساني و طبق معمول من رفته بودم رو منبر، داشتم ميگفتم:
- ارتباط چشمي در انسان خيلي مهمه، ميدوني ميگن قبل از طلاق بين يک زوج اولين چيزي که از بين ميره همين Eye-to-Eye Contact هست. اين ارتباط چشمي خيلي مهمه آدم خودش ميفهمه وقتي با يکي قهر ميکنه، اولين اتفاقي که ميفته اينه که دو طرف ديگه توي چشم هم نگاه نمي کنن
...
(آخراي خطبه بود که گفتم)
- همين لزوم ارتباط چشميه که باعث ميشه انسان تنها موجودي باشه که از روبرو جفت گيري ميکنه (ميدونم جفت گيري يخورده آدم رو ياد حيوانات ميندازه ولي اون لحظه اينو گفتم)

(رفيقم با تعجب بهم نگاه کرد و گفت)
- مگه آدم از روبرو جفت گيري ميکنه؟




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................


نوشته شده در 4 آذر ماه 1383

[يک حبه حرف:

- تو از چي خوشت مياد
- اول پروپاچه، بعد هم ادامه تحصيل




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................


نوشته شده در 2 آذر ماه 1383

[يک حبه حرف:

از دخترک زيبايي که براي حمايت از بيماران کليوي کارت اينترنت ميفروخت کارتي خريدم
پرسيدم چند روز است که کارت ميفروشي؟
گفت روز اول است
امروز سه روز از آنروز گذشته

همه تلفنهايش اشغال شده




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................


نوشته شده در 1 آذر ماه 1383

[يک حبه حرف:

از انتگرال خسته شده ام
دلم براي لانتانيدها و آکتينيدها تنگ شده
براي متان و تک تک اوربيتالهاي فعال اتمهاش،
براي اسيد کلريدريک

عجيبه که من نانجيب،
دلم براي گازهاي نجيب لک زده باشد.




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................


نوشته شده در

[يک حبه حرف:

نامه اي از يک وبلاگ نويس سوماليايي


يکي از وبلاگ نويسان سوماليايي يک نامه براي من فرستاده خواهش کرده چاپش کنم متن نامه به قرار زيره:



به دنبال حمايت انجمن وبلاگ نويسان خوب ايراني از حرکت سازمان ملل جهاني در راستاي جلوگيري از عمل شنيع ختنه زنان در کشورهايي چون سومالي، موگاديشو، اتيوپي و کليه کشور هاي دوست و همسايه واقع در شاخ آفريقا. من هم به عنوان يک سوماليايي و يک وبلاگ نويس مستقل حمايت خود را از حرکت ايرانيان در راستاي امضاي معاهده زير اعلام ميدارم:


"ما ايرانيان با فرهنگ ضمن حمايت از جلوگيري از عمل شنيع ختنه دختران قول ميدهيم که:
1- بيخ هر ديواري که پيدا کرديم نشاشيم
2- وقتي زن يا کودکي نزديک ماست خوار و مادر هم را فوحش کش نکنيم
3- رئيس جمهورمان را از ميان روسپي زادگان انتخاب نکنيم
4- به اسم فمينيسم حقوق مردان را لفت و ليس نکنيم
5- به کودکان احترام بگذاريم
6- براي ترکا و لرا و کردا و اصفهانيا و رشتيا و قزوينيا و تهرانيا و مشهديا جک نسازيم
7- اجازه ندهيم استادانمان به ما حتک حرمت کنند
8- اگه يکي معرفت کرد توي رستوران مهمونمون کرد غذاي گرون سفارش نديم
9- نصف شب براي هم SMS نفرستيم



امضا، جمعي از ايرانيان (بخونين ايروني) مقيم مرکز"




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................


نوشته شده در 30 آبان ماه 1383

[يک حبه حرف:

آدم گاهي اوقات دلش براي گذشتش تنگ ميشه !
دلش ميخواد برگرده




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................


نوشته شده در 28 آبان ماه 1383

[يک حبه حرف:

-يه خورده اينگليسي حرف بزن ببينيم
-I Love you




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................


نوشته شده در 27 آبان ماه 1383

[يک حبه حرف:

با امير امروز رفتيم نمايشگاه کامپيوتر تا از آخرين دستاوردها و پاآوردهاي اين صنعت ديدن کنيم در حالي که بشدت هم بارون ميومد.
حرفهاي زير ديالوگ هاييه که بين من و امير، من و دختراي اونجا و من و خودم در جريان بود

چي ميگه اين سهراب؟
مگه تواين بارون ميشه با زن خوابيد

خوب تو هم با همين امير پاشو برو سينما
يه حالي به خودت بده

امير ميدوني مهمترين فاکتور در موفقيت در بازار انفورماتيک چيه؟
چيه؟
منشي!

- اينا رو وقتي نسبشون رو بگيري ميرسي به جنوب شهر
- نه بابا امير فکر نکنم
- چرا ميخواي بپرس
- باشه بزار از يکيشون بپرسيم. ببخشيد خانم شما کجا ميشينيد؟ چي الهيه؟ بله ممنون
...
- خانم ببخشيد شما کجا ميشينيد؟ ولنجک! ... زعفرانيه! ... چي وليعصر ولي اون بالاهاش! ... همون اطراف شمال شهر!
ديدي امير اينجا فقط منو تو دهاتي هستيم

- امير بپرس ديگه
- صبر کن آخه مسئولش داره با اون دختره حرف ميزنه

- مگه شرکت شما دولتي نيست؟
- بابات دولتيه

- خاک تو سرت امير حالا هي خر بزن و فوق ليسانس قبول شو. اگه رو بابات سرمايه گذاري ميکردي که يه شرکت بزنه الان تو هم داشتي براي من در مورد مضرات فيلترينگ حرف ميزدي در حالي که تمبونت داره از پات مي افته







          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................


نوشته شده در

[يک حبه حرف:

دست خودته
ميتوني حتي مسلمون باشي ولي سالم باشي
ميتوني با چادر بگردي ولي فاحشه باشي
ميتوني مسلمون نباشي ولي شعور هم نداشته باشي
روزه بگيري ولي پدر سوخته باشي
روزه نگيري ولي پدر سوخته باشي

اينا با هم کاري نداره،
هر کدومو خواستي باش
دست خودته




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................


نوشته شده در 25 آبان ماه 1383

[يک حبه حرف:

فمينييسم


- بابايي يه سئوال
- بپرس عزيزم
- فمينيسم يعني چي؟
- دختر گلم، ميدوني که اينروزا به خانمها خيلي ظلم ميشه؟
- نه
- آره خيلي از مردها اينقدر بدن، که زنهاشون رو کتک ميزنند، با اونها بد رفتاري ميکنند ازشون مثل يه برده کارميکشن و تازه طوري باهاشو رفتار ميکنن که انگار انگلند
- جدي؟
- آره عزيزم، به بعضي زنها خيلي ظلم ميشه، ميدوني يه زن حتي حق نداره صاحب بچه اي باشه که به دنيا آورده، قانون هم حتي حامي حقوق اونها نيست و از طرفي زنها هم آنقدر قدرت ندارند که حقشون رو از اون مردهاي بد بگيرند.
....
- حالا بابايي آخرش فمينيسم يعني چي؟
- فمينيسم آخرش يعني تلافي کارهاي اون مردهاي بد رو سر مردهاي خوبي در بياري که حاضر شده¬اند به حرفات گوش بدن.




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................


نوشته شده در 24 آبان ماه 1383

[يک حبه حرف:

اين ماجراهاي دختره و پسره توي وبلاگ ما ظاهرا طرفداراش خيلي زياد شده حتي خواننده خارجي هم داشته (منظورم افراديه که نميشناسن منو) من تصميم گرفته بودم که توي اين وبلاگ يک کمي سنگين تر کار کنم و ديگه فقط نوشته هاي سنگين بنويسم اما ظاهراً بد نيست هفت درصد از مطالب وبلاگ را به مباحث همه پسند و سبکتر اختصاص بدم (نه بقيه نوشته هاي وبلاگ همش خيلي سنگينه) (اين هفت درصد رو هم از روي شبکه زد.دي.اف کپ زدم).

هرچند بايد بگم که اين ماجراها جريان من با 17 تا دوست دخترم نيست بلکه جريان يکي از دوستاي صميميمه که الان يه پدر خوب براي دختر کوچولوش شده. اينو نوشتم چون ظاهرا خواننده هاي اين وبلاگ رو به فزونيه و از طرفي هم مينولتا داره کامپيوتر ياد ميگيره ميترسم يه روز هم پاش به اينجا باز بشه بنابراين من بايد آبروداري کنم (همين پيش پاي شما با Paint يه خرس بامزه کشيده بود که دمش کلي کپل بود) الان بيشتر با کامپيوتر نقاشي ميکنه و گاهي هم من براش کارتون ميزارم ببينه ولي مطمئنم يه روز کلي ياد ميگره، قربونش برم.

بگذريم
اين داستان دقيقا يک جايي رخ داده بدک نيست بخونيدش و براي نقش اولش هم يه آمرزشي بطلبيد ثواب داره (منظورم نقش اول مرده):

دختر: تو از چه جور دختري خوشت مياد
پسر: راستشو ميخواي
- خوب معلومه
- والا دوست دارم مهربون باشه اين خيلي برام مهمه
- خوب
- نيخوام بي سواد باشه دوست دارم از خودش حرفي داشته باشه، فکر کنه و نظر بده
دوست دارم کمکم کنه ميدوني دوست دارم حتي گاهي بهم ايراد بگيره ولي وقتي ايراد ميگيره يه راه حلم بده.
نق نقو نباشه خيلي بدم مياد
واي!!! ولي لوس باشه خيلي، اونقدر که نتونم نازشو بخرم
-(با تعجب) جدي؟
- آره شوخي نميکنم کلي لوس باشه عين تو
- عين من
- آره خيلي خوشم مياد
- ديگه
- نميخوام ملکه زيبايي باشه اصلا خوشم نمياد مثل مانکنها و اينا باشه.
ولي دوست دارم خوشگل باشه يه جور که مثل هيچکي نباشه بتونم بگم فقط اون اين شکليه
مثل تو
- (با عصبانيت و تعجب) مثل من؟ پس يعني من مثل مانکنها نيستم
- (با بي تفاوتي ) خوب نه، معلومه که نيستي، قرار نيستم باشي، وقتي تونستي با هر کس و ناکسي بخوابي اونوقت شکل اونا ميشي
- (با اکراه) خوب ديگه
- ولي ميدوني خيلي قيافه تورو دوست دارم ميدوني واقعا دوسش دارم. يه جورايي خوشگله، خداييش گاهي حتي دلم ميخواد بگيرم بچلونمت
- (با خنده) خوب
- (با خجالت) من يه چيز بي تربيتي بگم منو ميبخشي؟
- بگو
- بهت تا حالا گفته بودم لبات خيلي قشنگه
- نه
-آره لباتو خيلي من دوست دارم ميدوني بيروح نيست احساس داره
- (يه چيزي بين اکراه و خنده ) ااااا؟؟؟
دختره با خنده و خجالت و همه اينا با هم
- راستشو بخواي اين حرفتو قبلا هم بهم زدن
- (با عصبانيت) کي؟
- معلم زبانمون
-( با عصبانيت بيشتر) مرده يا زنه؟
- (با دستپاچگي) زنه
- آهان خوب خيالم راحت شد، ايرادي نداره. کجا بوديم، آهان لب.
پسره که حالا ديگه کاملا زل زده به دختره
- آره لباتو خيلي دوست دارم با چشات اونام توشون روح هست. ميدوني
انگار دختره بخشيده اونو
- آره بعد از اينا هم از دستات خوشم مياد البته بيشتر بازوهات ميدوني من از اينکه يه خورده تپلي اند خوشم مياد
- (دختره با تعجب بازوشو لمس ميکنه)
- البته بگم موهاتم ديونم ميکنه،
دوباره پسره با التماس
- ببين نميشه دفعه بعدي که رفتي آرايشگاه موهاتو برامن نگه داري
- (با کمال لوسي) روش فکر ميکنم
پسره که داره اطراف و اکناف دختره رو برانداز ميکنه نکنه چيزي جاافتاده باشه
- آره لبا و چشما و موها خيلي، بعد بزار ببينم بازو ها رو که گفتم و ... آهان گونه ها، بعد ببين دختر جون من از باسنت هم کلي خوشم مياد
- بي تربيت
- تارف که نداريم، بگم بدم مياد؟
- چميدونم
- تازه کلي ام ازش خوشم مياد، شانس آوردي روم نشد بگم که کلي هم از سينه هات خوشم مياد
- نه بابا بياد روتم بشه
- ببين بالا بري پايين بياي من ازت خوشم مياد چه از لوس شدنات چه اخلاقت (با خنده) که خيلي مزخرفه، چه حتي دست و پا و چشم و ابروت تا برسيم به سينه و باسن و باقي قضايا اينو ميفهمي يا نه
....

- خوب بگذريم از اينها گذشته دوست داري زنت چه جوري باشه؟
- پولدار باشه.





          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................


نوشته شده در

[يک حبه حرف:

- بابايي چرا ناراحتي؟
- آخه نمره امتحانم رو هنوز نفرستادن
- نمرت مال چيه؟
- مال اينه که قبول شم توي يه دانشگاه خوب، بعد تورو بردارم ببرم اونجا از اينجا راحت شيم
- مگه اينجا بده؟
- مگه بد نيست؟
- نه، سپيده هست خاله مريم هست فقط مامان نيست.
- خوب تو دوست نداري يه جايي بزرگ شي که بهتر باشه، يعني اسباب بازي بيشتر داشته باشه آونجا اگه بريم ميتونيم هر روز با هم بريم بيرون بگرديم، بازي کنيم، اون جا خاله مريمش به فکر توئه نه قرض و قوله و ناراحتيش. اونجا مردم راحتترن هر کي کار خودش رو ميکنه فوضول کارهم نيستن اون موقع ديگه لازم نيست من اينقدر نگران تو باشم. وقتي بزرگتر بشي ميري يه مدرسه بهتر ديگه لازم نيست بترسي که استادا بخاطر ايراني بودنت و نوع انگليسي حرف زدنت تحويلت نمي¬گيرن اونجا ميتوني از دست همه اينايي که فقط حرف ميزنن و تا حرف عمل ميشه يا يه قرون بايد از جيبشون بدن پاشونو پس ميکشن راحت شي. اونجا ديگه عمله هه به خودش اجازه نميده بهت توهين کنه، اونجا مردمش رشوه نميگيرن.
تازه عمه و مامان بزرگ و بابا بزرگتم ممکنه بيان همگي باهم زندگي کنيم. تازه من کارم کمتر ميشه و ميتونم بيشتر به تو برسم.

اونوقت شايد مامانيت هم برگرده!!!




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................


نوشته شده در 23 آبان ماه 1383

[يک حبه حرف:

اين قضيه کپي رايتش مال بابامه

خواب ديدم رفتيم خواستگاري
باباهه اشاره کرد به طرف من و گفت :
پي. اچ. دي از آمريکا

باباي دختر هم اشاره کرد به سمت حياط و گفت:
بي. ام. و از آلمان

پينوشت:
گندم بزنند که کلي از اين خوابها ميبينم ولي هيچوقت دقت نکرده ام ببينم عروس چه شکليه




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................


نوشته شده در 22 آبان ماه 1383

[يک حبه حرف:

روي صندلي نشسته بودم داشتم روزنامه مي خوندم، مينولتا آروم سرش رو از بين صو صفحه روزنامه آورد داخل پامو گرفته بود، داشت سعي مي کرد بياد رو پام بشينه روزنامه رو گذاشتم کنار و بلندش کردم و گذاشتمش روي پام

گفت: بابايي
- جون بابايي
- مامان کجاست (فهميدم گاوم دوباره زاييده)
- مامان مسافرته دخترم
اخم کرد بهم و با اخم طوري که بخواد دعوام کنه گفت:
- نکنه مرده؟
گقتم:
-کي همچين حرفي زده؟
- سپيده گفته.
- سپيده چي گفته عزيزم؟
- گفت مامان و باباي اون هم مسافرت بودن ولي فهميده که مردن، پسر خالش بهش گفته.
- حالا تو دوست داري مامان مسافرت باشه يا مرده باشه؟
باز با اخم بهم گفت:
- دوست دارم مسافرت باشه
گفتم: پس مسافرته.
گفت: مامان خشگله؟
گفتم: آره عزيزم خوشگله.
- از همه خوشگلتره؟
- آره از همه.
- از خاله مريمم خوشگلتره (خاله مريم مربي مهدشه)
- آره از اونم خوشگلتره.
- کي مياد؟
- وقتي تو حسابي خانم شده باشي
- تلفن نداره؟
- نه دخترم.
- دلش نمي خواد منو ببينه؟
- چرا عزيزم ولي بايد صبر کني
- چي شد رفت؟
...
-چي شد؟... شما مسواکتونو زدين؟
- بله
- داستان اون خرسه که دمش کپل بود رو برات گفتم تا حالا؟
- (ذوق کرد) نه؟
- پس بدو برو تو تختت بيام برات بگم.

از پاهام اومد پايين و دويد طرف تختش.
مامان حالا حالا ها نمي ياد دخترم





          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................


نوشته شده در

[يک حبه حرف:

بهش گفتم: بيا يه بازي، مسابقه بزاريم ببينيم کدوممون زودتر باردار ميشه
قبول؟

....
آفرين تو بردي




          Ø§Ø±Ø³Ø§Ù„ براي دوستان    

.......................................................................................................



گور پدر کپي رايت هر چي خواستيد از اين صفحه بلند کنيد
Designated trademarks and brands are the property of
their respective owners.


اين وبلاگ را روزانه روي پست الکترونيک دريافت کنيد